جدول جو
جدول جو

معنی حسن تکلو - جستجوی لغت در جدول جو

حسن تکلو
(حَ سَ نِ تَ کَ)
فرزند شانی تکلو، شاعر شاه عباس اول بود. و در جوانی در 1067 هجری قمری درگذشت و ’ثانی’ تخلص میکرد. (ذریعه ج 9 ص 183 و 241)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حسن تخلص
تصویر حسن تخلص
در ادبیات در فن بدیع بیت یا مصراعی که هنگام گریز از تغزل به مدح ممدوح شیوه ای پسندیده و کلمات متناسب و دلنشین در آن به کار رود تا میان تغزل و مدح تناسبی وجود داشته باشد مانند این بیت، خطیّ مسلسل شیرین که گر بیارم گفت / به خطّ صاحب دیوان ایلخان ماند (سعدی۲ - ۶۴۳)
فرهنگ فارسی عمید
(حَ سَ نِ مُ تَ کَلْ لِ)
شاعر نیشابوری و شاگرد ملا ظفر هروی است. رساله یی در صنایع بدیعی بنام ملک غیاث الدین کرت ساخته. و ’شاهد صادق’ مرگ او را در 771 هجری قمری نگاشته است. (ذریعه ج 9 ص 246). وی مداح ابورضا، کمال الدوله بوده، گوید:
کمال دول بورضا کافرینش
بود در خطب زین الفاظ خاطب.
و این قصیده بغلط در دیوان منوچهری چاپ شده است. و اگر قصیدۀ (سلام علی دار أم الکواعب...) از حسن باشد، او مدعی است که نژادش به ساسانیان کشد زیرا که گوید:
منم از نژاد بزرگان ساسان
که بودند شاهان چتر و مواکب
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ بَ)
ده کوچکی است از دهستان اکرادساوجبلاغ بخش کرج شهرستان تهران و 58 هزارگزی کرج. دارای 48 تن جمعیت. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حسن تخلص
تصویر حسن تخلص
زیب ستایی ستایش کسی را همراه کردن و پیوند دادن با ستایش چیزی
فرهنگ لغت هوشیار